جدول جو
جدول جو

معنی گره بندان - جستجوی لغت در جدول جو

گره بندان
(گِ رِهْ بَ)
سالگره. (آنندراج). جشن تولد سالیانه:
دلگشائی این گره بندان
گره از کار روزگار گشاد.
ظهوری (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
گره بندان
جشن تولد سالیانه سالگره: دلگشایی این گره بندان گره از کار روزگار گشود. (ظهوری)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گره بند
تصویر گره بند
آنکه گره ببندد، تکمه، برای مثال نقاب گل کشید و زلف سنبل / گره بند قبای غنچه وا کرد (حافظ - ۲۶۸)
فرهنگ فارسی عمید
(گَ رِ چِ)
دهی است از دهستان 3 بخش هرسینی شهرستان کرمانشاه، واقع در 27000گزی جنوب باختر هرسین و کنار رود خانه گاماسیاب. هوای آن سرد و معتدل و دارای 225 تن سکنه است. آب آنجا از رودخانه و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات وتریاک و شغل اهالی زراعت، راه آن مالرو و مزرعه کله هو جزء این ده است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ/ تِ)
ده کوچکی است از دهستان امجز بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع در 65000گزی جنوب خاوری مسکون و 28000گزی خاور راه شوسۀ جیرفت به بم. دارای 8 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گَ لَ / لِ)
ده کوچکی است از دهستان مرغک بخش راین شهرستان بم که در 75000گزی جنوب خاوری راین و کنار راه شوسۀ بم به جیرفت واقع شده است. جمعیت آن 3 خانوار است. (از فرهنگ جغرافیایی ایرن ج 8)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِهْ گَ)
نام نوعی از بازی است. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ دِ دَ)
گردی که مخصوص دندان است. گردی که برای شستن و یا درمان دندانها به کار رود
لغت نامه دهخدا
(گِ دَ / دِ بِ لِ)
دهی است از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد، واقع در 18هزارگزی جنوب خاوری مهاباد و 9هزارگزی خاور راه شوسۀ مهاباد به سردشت. هوای آن معتدل دارای 137 تن سکنه است. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و حبوبات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گِ شَ)
دهی است از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در8هزارگزی شمال دهدز. هوای آن کوهستانی و معتدل و دارای 97 تن جمعیت است. آب آن از چشمه و قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
آنکه گره ایجاد کند، آنکه مشکلی در امری پدید آرد مقابل گره گشا، تکمه دگمه گره: نقاب گل کشید و زلف سنبل گره بند قبال غنچه وا کرد. (حافظ)، کمر بند شلوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در بندان
تصویر در بندان
حصارداری، تحصن قلعه بندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرد دندان
تصویر گرد دندان
بخیل خسیس دندان گرد
فرهنگ لغت هوشیار
ازدحام، ترافیک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گهواره جنبان، در گذشته ها دختران رعایا گهواره جنبان کودکان
فرهنگ گویش مازندرانی
بستن کودک به گهواره
فرهنگ گویش مازندرانی
مراسمی که پس از ده روزه شدن کودک و نهادن او در گهواره بر پا
فرهنگ گویش مازندرانی